گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ ادیان جهان
جلد اول
اديان نوبنياد و جديد در كشور بزرگ هند


آئين كبير
يكى از اديان نوبنياد در هند، ((آئين كبير)) است كه مؤ سس و نبيان گذار آن يكى از شعراى هند بود به نام ((كبير)) كه در سال 1412 1488 ميلادى آئين خود را تاءسيس كرد. ((كبير)) شاگرد ((راماناندا)) تهذيب كننده مذهب ((ويشنوئى )) بود. ((كبير)) بافنده اى ساده از اهالى شهر بنارس ، پدرش مسلمان و مادرش از فقه برهمن بود، او تصميم گرفت كه دين هندوئى و اسلام را تلفيق نموده و آئين جديدى را پديد آورد.
در آئين كبير، مسجد و معبد و بت و مراسم ختنه كردن وجود نداشت ، وى در اشعارش از توحيد سخن گفت ، و هم او مساجد مسلمانان و معابد هندوان و كليساى مسيحيان مسيحيان را پاك و مقدس مى دانست .
كبير، رام هندو، و الله اسلامى را يكى مى دانست ، او به تناسخ اعتقاد فراوان داشت ، و مانند هندوها دعا مى كرد. ياران و پيروانش او را ((كبير پانتين )) گويند.(290)
((كبير)) جهت اطلاع از دو آئين اسلام و هندو از كتب آنان بهره فراوان گرفت ، و آنچه را كه آموخته بود در قالب اشعار در آورده و به مردم هند ارائه مى داد، و همه اشعارش بر محور توحيد و موحدان دور مى زد.
كبير در اشعارش درباره عظمت و بزرگى پروردگار گفته است :
((در اين جهان موجودى است بدون نام ، كه از وى هرگز نتوان سخن بر زبان آورد، در آنجا نه صورت است و نه جسم ، نه طول است و نه عرض ، نه دم زدن و نه سخن گفتن ، بنابراين چگونه مى توان او را توصيف و تعريف كرد، چرا كه شرح او در قالب و الفاظ و كلمات نگنجد.))
كبير مانند اكثر مردم هند، عقيده به تناسخ داشت و شديدا تحت تاءثير اين باور قرار گرفته بود. وى در سال 1518 ميلادى درگذشت و براى دفن او ميان مسلمانان و هندوها اختلاف و درگيرى بوجود آمد، مسلمانان او را يك مسلمان و هندوها او را يك هندو مى دانستند، مسلمانان در نظر داشتند او را طبق دستورات اسلام بخاك بسپارند و هندوها مى خواستند طبق دستورات مذهب هندو او را بسوزانند و خاكستر او را در درود مقدس گنگ افشانند.
كبير پس از مرگش گروهى او را در حد خدائى قرار دادند و مقام او را تا حد پرستش بالا بردند و عنوانش را به خدائى كشاندند.(291)
اكبر شاه و آئين وى در هندوستان
در هندوستان پس از درگذشت همايونشاه ، فرزندش ، ابوالفتح جلال الدين محمد اكبر معروف به اكبر شاه در سن 13 سالگى به جانشينى پدرش ‍ برگزيده شد و تا ده سال زير نظر نائب السلطنة ، بيرام خان ، كشور را اداره مى كرد. اكبر شاه كه در قرن شانزدهم مى زيسته ، چون به دنيا آمد، مادرش او را محمد نام نهاد. و چون به سن بلوغ رسيد به اكبر شاه مشهور شد، اكبر شاه علاقه وافرى به شاهكارهاى ادبى و تاريخ و علوم هندو داشت ، دستياران دانشمند اطراف خود را وادار نمود كه آنها را به زبان فارسى كه زبان رسمى دربار بود برگردانند، و درباره اديان و مذاهب موجود در هند شخصا اقدام به كاوش و تحقيق دامنه دارى نمود، او گاهى درباره دين مقدس اسلام و گاهى در مورد آئين مسيحيت و گاهى پيرامون دين يهود و نيز ديگر اديان و مذاهب گوناگون در هند به تحقيق مى پرداخت ، تا شايد از اين رهگذر براى وحدت كشور هند، آئين و مذهبى جديد كه در بردارنده تمام مزاياى اديان موجود در هند باشد، معرفى نمايد و آن كيش را در ميان عموم مردم كشور رواج دهد.
در آغاز در اطراف مذهب بزرگ هندو و بودائيان كه به تناسخ عقيده داشتند، كاوش فراوان نمود، و با نهادن علامت هندوها بر پيشانى خود، در ميان مردم ظاهر مى شد، و خود را از آن گروه و فرقه نشان مى داد، و از طرف ديگر براى سازش با اديان ديگر در آن كشور مانند زرتشتيان ، با پوشيدن پيراهن مقدس آنان و بستن كمربند كشتى زير لباس ، مى خواست از اين طريق آنها را از خود راضى نمايد.
او از شكار حيوانات دست كشيده تا بدين وسيله فرقه جينيان را از خود خوشحال كرده باشد. و چون آئين مسيحيت بوسيله پرتقاليها وارد كشور هند شده بود دستور داد تا چند نفر از كشيشان مسيحى را بحضورش ‍ آوردند، آنها هم اكبر شاه را با شگرد خاصى تحت تاءثير گفتار خود قرار دادند و او را شيفته و علاقه مند آئين مسيحيت نمودند لذا اكبر شاه دستور داد تا عهد جديد و عهد عتيق را ترجمه نموده و در دسترش عموم مردم هند قرار دهند و به كشيشان آزادى كامل در ترويج دين مسيح در كشور پهناور هند داد و بهمين جهت آئين مسيحيت در آنجا نيز گسترش پيدا كرد.
اكبر شاه از هر يك از پيروان اديان هند زنى را اختيار نمود! از برهمنان و بودائيان و مسلمانان و ديگر گروه هاى مذهبى . ولى آنچه كه او را رنج مى داد اختلافات اديان گوناگون و ناهماهنگى آن اديان و مذاهب بود، سرانجام تصميم گرفت تا از ميان آن همه اديان و مذاهب در كشور هند، يك آئين برگزيده شود تا بلكه از اين طريق به اختلافات مذهبى در هند پايان دهد.
اكبر شاه با تشكيل يك مجلس عمومى از فرماندهان لشكرى و دولت مردان كشورى و ديگر شخصيتهاى مملكت ، مردم را وادار به قبول يك آئين نمود و حاضران در برابر اين پيشنهاد تسليم شده و ااعلان قبولى را به حضور شاه عرضه داشتند. اعضاى مجلس هم به ناچار اقدام به صدر منشورى نمودند كه طى آن مردم ملزم به قبول توحيد و خداپرستى بر اساس قانون ((وحدت وجود)) شوند كه متكى بر سنت هندوئى و آتش پرستى زرتشتيان و بر اساس عقايد گروه جينيان دائر بر خوددارى از خوردن گوشت حيوانات و كشتن گاو مقدس و دست نيازيدن به گناهان كبيره بود.
بدين ترتيب ، مردم هند بايد لااقل در سال صد روز به گياه خوارى روى آورند و اجراى اين دستور براى عموم مردم هند اجبارى و ضرورى اعلام شد و بر اساس آن مسلمانان از انجام هر گونه مراسم مذهبى ممنوع گرديدند، سرانجام مسلمانان عليه اكبر شاه شورش نمودند و اكبر شاه گروه بسيارى از مسلمانان را از هند به خارج تبعيد نمود و منشور مجلس و شاه مورد قبول مسلمانان واقع نگرديد مگر گروه بسيار كمى كه از اين رهگذر حافظ رياست و مقام خود شدند. شورش عموم مسلمانان سبب شد كه سرانجام ((جهانگير شاه )) فرزند ((اكبر شاه ))، پدرش را مسموم نمود و به زندگى ننگينش پايان داد.(292)
نظام طبقاتى در كشور هند
كشور پرجمعيت هندوستان با آن تاريخ كهنش ، بيش از هر جامعه اى رنگ طبقاتى دارد، كه مى توان عنوان طبقات آن كشور را بر پنج طبقه و دسته و گروه مشخص كرد:
1 قوم آريائى : كه در 4000 سال قبل ، در دسته هاى مختلف وارد هند شدند و اين ورود چون حالت تهاجمى داشت ، آريائيها به عنوان نيروى پيروز و مردم بومى هند به عنوان قوم مغلوب شناخته شدند. نيروى مهاجم ، اقوام بومى را كنار زدند و خود يك جامعه تشكيل دادند. آريائى ها پس از پيروزى قدرت را بدست گرفتند، و حكومت را در خاندان خود موروثى نمودند كه بعدا به شاه زادگان و پادشاهان هند شناخته شدند و سلطنت و حكومت در اين سلسله قرار گرفت .
2 طبقه دوم ، چهره هاى قديسين و زاهدان بود، كه احتياجات و نيازهاى معنوى و مذهبى و روحانى مردم هند را بر آورده مى نمودند. آريائى ها خود معتقد به قواى مرموز غيبى بودند و مذاهب ابتدائى مانند روح پرستى و آنميسم در ميان انان رواج داشت و مردم بومى هند هم با اين عقايد و اديان ابتدائى سر و كار داشتند و بر اين باور بودند كه اجنه و ارواج خبيثه و شرور طبيعت ، در جنگلها و رودخانه ها و در تاريكى ها و دامنه كوهها مكان دارند و هر آن ممكن است صدمه هاى فراوان بر آدميان از رهگذر انجام مراسم مذهبى آنان را شاد نمود.
براساس اين باورها، مردم احتياج به افرادى داشتند كه پاسخگوى آنان در مورد ارواح شرور و خبيث باشند تا آنان را در پناه قدرت معنوى خويش ‍ قرار داده و يارى رسانند. و از طرف ديگر چنين افرادى مى توانند قدرت قواى خير و عطوفت و محبت خدايان بزرگ همچون خداى طوفان ، خداى گندم ، خداى باران ، خداى زمين ، و ديگر خدايان طبيعت را به سوى آنان جلب نمايند. و اين افراد پرقدرت همان برهمن ها يا روحانيون اديان هند بودند كه دومين طبقه از مردم هند را تشكيل مى دادند. كه ايد طبقه اول را اداره كنندگان امور سياسى كشور، و طبقه دوم را روحانيون و معلمان مذهبى كشور ناميد كه جامعه را بر محور آئين و مذهب قرار مى دادند
3 طبقه سوم : گروه كشاورزان بودند كه چرخ اقتصاد كشور را به كار انداخته و احتياجات اقتصادى را از اين طريق تاءمين مى نمودند.
4 طبقه چهارم : گروه صنعت گران بودند كه اين طبقه را در رديف غلامان و بردگان قرارشان داده بودند.
5 طبقه نجس : اين طبقه مردمان غير آريائى بودند كه پيش از هجوم آريائيها، جزء مردمان بومى آن سرزمين به حساب مى آمدند، كه بعدا آريائى ها نام نجس را بر انها نهادند و تا امروز كه حدود 4000 سال از ورود اين قوم مهاجم آريائى به كشور هند مى گذرد، هنوز مردم هند آنان را به نام نجس مى خوانند، گر چه گاندى براى اولين بار آنها را ((بندگان خدا)) ناميد، ولى مردم هند زير بار اين عنوان نرفتند و هنوز هم راجه هاى هند در موقع مزد دادن به اين كارگران پول را در برگ پيچيده و يا در كاسه اى كه در دست دارند به آنان مى دهند، تا مبادا دست اربابان به دست اين افراد تماس ‍ حاصل كند! مردم هند هنوز آنها را به نام ((نجس ها)) يا ((دراويدها)) مى خوانند، و اكثر اين جماعت در اماكن مخروبه و ويرانه هاى زندگى مى كنند.
بنابراين در هند پنج طبقه وجود دارند كه عبارتند از:
1 برهمنا 2 كاشاترها 3 كشاورزان 4 بردگان و صنعتگران 5 دراويدها يا نجسها. ناگفته نماند كه طبقه برهمنان و روحانيون ، پرقدرت ترين و نيرومندترين گروه را در جامعه هند تشكيل مى دهند.(293)
اعتقاد به تثليث در آئين هندوئى
در باورهاى هندوئى ، روان بى آغاز و انجام جهان را بر همان گويند كه وجود او را سه تثليث تشكيل مى داده است :
نخست : برهما كه پديد آورنده است .
دوم : ويشنو كه نگاهبان موجود است .
سوم : شيوا كه نيروى مخرب جهان است .
اين سه در زبان سانسكريت ((تريموترى )) گفته مى شود و در اساطير هندو آمده است كه : برهما در آغاز خلقت آدم را بنام ((منو)) يا ((من )) آفريد آنگاه به فكر نخستين موجود زن در رابطه با خلقت او افتاد، و لذا ((شتاتاروپا)) را كه بنابر قولى دختر خودش بود خلق نمود و از اين رو پس ‍ از پديد آمدن ((منو)) يا آدم ابوالبشر ((و شتاتاروپا)) يا حواى هندو همه انسانها بوجود آمدند.
و اين آدميان از نظر مقام و عنوان و عظمت ، يكسان نبودند، و اين عدم تساوى مربوط به خلقت و پيدايش آنان است ، كه به چهار طبقه تقسيم شدند و هر يك از طبقات داراى كاست - ((نژاد)) - ويژه اى مى باشند.
برهمنا كه عالى ترين طبقه اند، از سر ((منو)) پديد آمدند. و پادشاهان و امراء و پهلوانان از دست هاى او خلق شدند، و پيشه وران و كشاورزان از رانش زاده شدند، و طبقه چهارم كه گروه دراويدها باشند از پاى او متولد شدند! و اين طبقه چهارم دراويدها يا به قول مردم هند نجس ها به هيچ عنوان اجازه ندارند كه در طبقه غير خود راه يابند و با آن سه طبقه ديگر آميزش و معاشرت داشته باشند! حتى اگر داراى لياقت ، دانش و فضيلت و شجاعت هم باشند نمى توانند در ميان طبقات سه گانه ديگر باشند، زيرا تقسيمات اجتماعى تغيير ناپذير است ، و هر كودكى در هر كاستى نژادى بدنيا آمد، بايد براى هميشه در همان كاست در جا بزند و بماند تا مرگ او فرا رسد(294)
فرقه جوكيان
جوكيان يا ((يوگا)) به معنى رام نمودن حيوان سركش آمده است ، و مجازا در مفهوم مطيع و منقاد كردن نفس سركش حيوانى با يك سلسله تعليمات انسانى و تربيت روحانى بكار برده شده است ، و اين روش به پيروى يكى از مكتب هاى آئين هندو مى باشد كه هدفش ارتقاء و وصول به كمال و انصراف از جهان مادى از رهگذر تمرينات و رياضات شاقه جسمانى است ، و اين تمرينات مشكل و رياضات جانفرسا عبارتند از: بى حركتى ، تحمل زجر و شكنجه هاى ويژه ، انضباط تنفسى ، قبض حواس ، تمركز مدام قواى دماغى ، امحاء تمام افكار و انديشه ها و بالاءخره كارهايى كه شخصيت انسانى فرد را بكلى نابود سازد.
فرقه جوكيان بر اين باورند كه با انجام اين كارها علاوه بر اينكه از تجديد حيات رهايى مى يابند، با روح كلى نيز متحد شده و به مرحله كمال مى رسند و آنچه بخواهند همان مى شود.(295)
فلسفه يوگا يا جوكيان ، بطور كلى ، فلسفه رياضت است كه نتيجه آن تسلط كامل بر نفس و تزكيه روح و انصراف از عوالق جهان مادى مى باشد و هدف مكتب يوگا نه تنها رهايى از شر نفس سركش و نجات دادن آن از ناپاكى هاست بلكه هدف اساسى ، رسيدن به مرز كشف و شهود و ارتباط با حقيقت جهان و روح كلى و واقعيت مطلقه است .
مكتب يوگا به دنبال عقايد ودانتا كه طريق نجات را در ترك علائق مادى و توجه تام به روح و ضمير شخصى و روح كلى مى داند، پديده آمده و در حقيقت همچون تصوف اسلامى ، مسلكى وابسته به آئين هندو است .
يوگا يا مرتاضان هند، با انجام اعمال پرمشقت و جانكاه جسمانى ، مى خواهند نفس سركش را، رام و حجاب تاريك ماديت را از پيش روى خود بردارند تا از اين طريق به معنويت مطلق دست يابند. رياضات و اعمال يوگا و جوكيان و مرتاضان هند بر چهار محور است .
1 راجه يوگا: رياضت به منظور تربيت قواى ذهنى و روحى .
2- كرما يوگا: رياضت به منظور تربيت قواى جسمى و ورزيدگى عملى .
3- هتا يوگا: آزادى روح از رهگذر خدمت به غير و احسان درباره ديگران .
4- جناته يوگا: وصول به حق و ابديت از رهگذر حكمت و علم به حقايق اشياء.